يك نفس آسوده!
بعد از مدتها نوشتن و نوشتن، نشستن پاي كامپيوتر! خيره ماندن به محيط اجراي برنامهي فرترن و ايميل زدن به استاد! بالاخره تمام شد! كارهاي اين غول پايان نامه تمام شد و من ديروز نسخه ي اوليه ي پايان نامهي كارشناسي ارشد را به دانشگاه تحويل دادم تا بعد از مدت ها نفسي راحت بكشم و وجودم پر شود از شوق تمام كارهايي كه دوست داشتم انجام دهم ولي وقت انجامشان را نداشتم.
قرار هست كه اوايل و يا اواخر شهريور ماه(بسته به تصميم شوراي پژوهشي دانشكده) دفاع كنم. و اون روز دلم مي خواد كه برم كوه و از ته دل يه فرياد بكشم.
الان وجودم پره از جاي خاليه يك فرياد. فريادي براي آسودگي!
خدايا به خاطر همه ي لطف هايي كه در حق من داشتي و داري از تو خيلي ممنونم.
هر روز صبح كه از در خونه ميرم بيرون پر هستم از شادي و شور و شكرانه به خاطر اينكه من زني نيستم كه در كنج يك خانه زنداني باشم. به خاطر اينكه ميتوانم بيرون بروم و حق خودم رو از اين دنيا بگيرم. به خاطر اينكه اين دنيا با تمام بدي هاش خيلي زيباست!!
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و سوم مرداد ۱۳۹۰ ساعت 7:7 PM توسط زهره آقامحمدي
|
پراش واقعا از زيباترين پديده هاي اپتيك مي باشد.و اما خيلي وقت ها مزاحم!!!