شروع روزهای کار و تلاش
خیلی خوشحالم که قرار هست بازهم به جمع بچه ها برگردم. دلم براشون حسابی تنگ شده. برای مدرسه هم همینطور.
و باز هم خدا را شکر که کسی هستم که در جامعه در تلاش و تکاپو هستم. از این بابت خوشحالم.
خیلی خوشحالم که قرار هست بازهم به جمع بچه ها برگردم. دلم براشون حسابی تنگ شده. برای مدرسه هم همینطور.
و باز هم خدا را شکر که کسی هستم که در جامعه در تلاش و تکاپو هستم. از این بابت خوشحالم.

امروز ظهر که رفتم تو حیاط ابرها رو که دیدم حسابی ذوق کردم خیلی خیلی زیبا بودند. دوست دارم این ابرهای سفید پف کرده رو روي زمینهي آبي خيلي خوشرنگ!
اين يعني خود خود بهار!
به به هوا چه عالي بود! خيلي دوست دارم اين روزها رو.
هوا هم دلش گرفته ! انگار میخواد بارون بهاری رو مهمونمون کنه. آخ که چقدر دوست دارم با بارون بهاری رفیق بشم. باهم قدم بزنیمَ اون نم کنه دلم رو و من سوت بزنم آروم و وبعد همه چیز شفاف بشه!
خیلی دلم مي خواد تنها باشم و فقط و فقط نگاه کنم به آسمون گرفتهي بهاري و بعد آروم و بي صدا گريه كنم.
خيلي روزهاي عجيي هستند. باورم نميشه كه من دارم اين روزها رو زندگي ميكنم!!!
وقتی داشتم درو دیوار رو رنگ میزدم دلم هوای سیب کرد از ته دل یک سیب سبز رو گاز زدم. و چشمام رو بستم و با تمام وجودم بو و طعم سیب رو توی ذهنم ثبت کردم.
الان دیگه همه جا بوی سیب میده!
بعد از روزهای پر هیاهو و پرجنب و جوش آخر سال، بعد از دید و بازدید های پشت سر هم و البته بعضی وقت ها خسته کننده ی اول سال! الان دیگه دنیا خیلی آروم شده و خونه پر از سکوته!
و درونم پر از شور و شوق برای شروعی تازه برای مزه مزه کردن طعم بهار و حبس کردن بوی بهار در اعماق وجودم...